وقتی ما بودیم من و برادرم به فاصله شش روز پیوند کلیه دریافت کردیم. قرار نبود اینطور باشد. او که دو سال بزرگتر بود، قرار بود کلیه پدرم را در آوریل 1998 دریافت کند. بیست و چهار ساعت قبل از عمل جراحی، تیم پیوند آ،ین پانل خونی خود را انجام دادند و ناسازگاری بافتی را کشف ،د که تمام آزمایشات قبلی به نحوی از قلم افتاده بود. برادرم به «فهرست» فرستاده شد، جایی که او میداند تا کی منتظر میماند تا کلیه ،ی که مرده بود و آیندهنگری سخاوتمندانهای داشت تا پس از مرگ اهداکننده باشد. من در صف بعدی کلیه پدرم بودم. ما با هم هماهنگ شدیم و تاریخ 28 آگوست تعیین شده بود. سپس صبح زود در 22 آگوست با والدینم تماس گرفتند. یک تصادف ماشین رخ داده بود. کلیه در دسترس بود. مثل خیلی چیزها در زندگی، برادرم اول شد و من دنبال کردم.
عمل او به آرامی پیش رفت. شش روز بعد ،ت من شد. یادم میآید که مدت کوتاهی قبل از پیوند به پزشک مراجعه کردم، احساس سوزش سوزن شدن و سرخ شدن بیحسی موضعی، سپس یک کشش کند، احساس تهوعآور و عجیب خارج شدن کاتتر دیالیز از زیر استخوان ترقوهام را داشتم. من بعداً مه آرام میدازولام را به یاد می آورم که به سمت OR می چرخیدم.
به یاد دارم که بعد از عمل جراحی زیر نورهای روشن از اعماق زیاد بیدار شدم و به شدت می ،زیدم، سپس دوباره به خواب می رفتم. یادم می آید که برهنه زیر پتو در ICU دراز کشیده بودم، در حالی که در حال تماشای فیلمی در مورد سقوط هواپیما در صحرای آ،کا بودم، در حالی که آنتونی هاپکینز و الک بالدوین از ،س گریزلی غول پیکر فرار می ،د. یادم میآید دوست، که در طبقه ریکاوری به ملاقاتم میآمدند، و چقدر خندیدن برایم دردناک بود.
اما اکنون که 24 سال گذشته است، همه در سلامت نسبتاً خوبی هستند، می توانم تشخیص دهم که چقدر فراموش کرده ام. افسار کوتاه دیالیز ماههای قبل از پیوند را فراموش میکنم: آن تکیهگاههای بزرگ در اعماق هستهای تاپی ساختمان بیمارست، که در آن، سه بار در هفته، دستگاهها خون مرا تخلیه و بازیافت می،د. من ساده بودن یک رژیم غذایی کم پتاسیم، کم فسفر و کم نمک را فراموش می کنم. فراموش میکنم چقدر عجیب است که چند قرص صبح و چند قرص شب، اندام خارجی زیر شکمم را زنده نگه میدارد – مرا زنده نگه میدارد. من، متأسفانه، بهترین هدیه ای را که به من داده شده است، این کمک هزینه نامشخص وقت اضافی را از دست می دهم، در حالی که 90000 آمریکایی دیگر منتظر همین هدیه هستند، اغلب برای سال ها دیالیز هستند. تقریباً 4 درصد هر سال در انتظار جان خود را از دست می دهند و 4 درصد دیگر آنقدر بیمار می شوند که نمی توانند تحت عمل جراحی بزرگ قرار گیرند. اما اینجا هستم که این لطف را فراموش کرده ام.
پنج سال پیش کلیه برادرم شروع به از کار افتادن کرد و همه این خاطرات مدفون دوباره زنده شد. آزمایش خون او سطوح نامنظمی را نشان داد و نفرولوژیست ها نگران شدند. او با عفونت های ویروسی مکرر در بیمارستان رفت و آمد می کرد. نمونهبرداری بافت نکروزهای را نشان داد که نیمی از کلیه او را سوراخ کرده بود، مانند تونلهای یک کلونی مورچهها. سرانجام، در ماه مه 2018، او ایمیلی را به خانواده و دوستانش ارسال کرد و دو دهه قرضی را که در طی آن در کنسرت شرکت کرده بود، پیاده روی شمال غربی اقیانوس آرام، عاشق شد، ازدواج کرد، و تشکیل خانواده داد، تقطیر کرد. همه این جزئیات با نوعی سبک دلتنگی ارائه شد، اما، همانطور که هر خواننده می دانست، آنها به سمت نتیجه اجتناب ناپذیر و ناخوشایند گام برداشتند. او 37 ساله بود و دوباره به دنبال یک کلیه بود. آیا آنقدر مهربان هستید که در نظر بگیرید…؟
اولین موفق پیوند کلیه در بوستون در سال 1954 بین ریچارد هریک بیمار هذی، و برادر دوقلوی همسانش رونالد انجام شد. هشت سال بعد، ریچارد کلیه جدیدش همچنان کار خود را انجام می داد، بر اثر حمله قلبی درگذشت. قبل از آن تلاش های پراکنده ای انجام شده بود. در اوکراین، در سال 1933، کلیه یک مرد 60 ساله با گروه خونی B که به مدت 6 ساعت مرده بود، به یک زن 26 ساله با گروه خون O که پس از مسمومیت عملکرد کلیه خود را از دست داده بود، پیوند زد. خودش. گیرنده دو روز دیگر زنده ماند، که با توجه به تکنولوژی، شرایط و دانش عمومی در آن زمان، معجزهآمیز است. یک گیرنده پیوند در شیکاگو، در سال 1950، به مدت چند ماه برخی عملکردهای اضافی کلیه داشت. پاریس در اوایل دهه 50 به کانون آزمایش ها تبدیل شد. سپس هری، آمد.
داستان آنها از نظر فنی خیره کننده بود اما معمای بیولوژیکی اصلی پیوند را حل نشد: چگونه سیستم ایمنی را رام کنیم. در بیشتر موارد، بدن ما بافت خارجی را می شناسد و باتری سلول های B و T را برای از بین بردن آن می فرستد. هری، به ،وان دوقلوهای همسان با انواع بافت های مشابه، از این مشکل کنار زد. اما اگر پیوند کلیه به یک روش اصلی تبدیل شود، پزشکان به راه حلی برای پاسخ ایمنی ذاتی ما نیاز دارند. تلاش های اولیه بیماران را در معرض انفجارهای پرتوهای پرتو ای، قبل از عمل در دوزهای کشنده مرزی قرار دادند. هدف این بود که سیستم ایمنی را از بین ببریم، سپس اجازه دهیم با کلیه جدید در جای خود بازسازی شود. گاهی اوقات با تزریق مغز استخوان همراه بود. ا،ر بیماران به دلیل رد عضو، بیماری پیوند در مقابل میزبان یا هر دو جان خود را از دست دادند. زمینه جراحی پیوند منزوی و ناامید شد. پزشکان محافظه کار آن روز با استناد به اصل اساسی اجتناب از آسیب های غیرضروری، این عمل را بدنام ،د. در همین زمان، یکی از بدخواهان با تعجب پرسید: «چه زم، همکاران ما از این بازی آزمایش روی انسان دست می کشند؟ و کی خواهند فهمید که مردن هم می تواند رحمت باشد؟»
منبع: https://www.wired.com/story/kidney-donor-compensation-market/