Apple TV+ با «Silo» به طلای علمی تخیلی پرستیژ ضربه می زند

دو ،مت اول بینندگان را با جهان زیرزمینی سریال از نگاه کلانتر هلستون بکر (دیوید اویلوو) و همسرش آلیسون (رشیدا جونز) آشنا می کند. آنها با خوشحالی در سیلو زندگی می کنند که فرصتی برای تولید مثل به دست آورند. کنترل بارداری اجباری آلیسون حذف شده است و آنها یک سال فرصت دارند تا باردار شوند. احساس فوریت وجود دارد – ما متوجه شدیم که این سومین ضربه آنها برای بچه دار شدن است و احتمالاً آ،ین ضربه آنهاست. با گذشت ماه ها بدون بارداری، آلیسون شروع به مشکوک شدن می کند که مشکلات باروری آنها تصادفی نیست، بلکه به ماهیت سایه ،ت سیلو و آنچه از ،نانش می خواهد گره خورده است.

خط داست، هولستون و آلیسون از طریق دو اجرای عالی از نظر احساسی طنین انداز می شود – جونز یک نقطه برجسته حرفه ای است – و به طور همزمان به ،وان یک نمایش کارآمد عمل می کند. ما می آموزیم که سیلو به ،وان یک شهر مستقل عمل می کند که توسط یک تکه تکه ای عجیب از فناوری های گذشته تامین می شود. یک بخش فناوری اطلاعات، رادیو، و کامپیوترهای قدیمی وجود دارد، اما هیچ آسانسور، قرقره یا تلفن وجود ندارد. ،نان اطلاعات زیادی در مورد تاریخ خود ندارند، زیرا یک گروه شورشی ش،ت خورده ا،ر اسناد موجود در مورد چگونگی پیدایش سیلو و آنچه که برای جهان بالای زمین اتفاق افتاده را از بین برد. سیلو توسط سندی به نام پیمان اداره می شود که قو،ن سختگیرانه ای را در مورد نحوه رفتار تعیین می کند. مهمترین قانون؟ اگر بخواهید بیرون بروید، باید بیرون بروید—و نمی تو،د برگردید.

افرادی که به بیرون می روند به نوعی کت و شلوار حضمت مجهز می شوند و یک تکه پشم برای «تمیز ،» می دهند. از آنها خواسته می شود که حسگر دوربینی را که سیلو تنها دید خود را به بیرون دارد، پاک کنند. این “تمیز ،” یک مراسم عمومی است – نوعی اعدام در ملاء عام – و مردم جمع می شوند تا تسلیم شدن همسایگان محکوم به فنا خود را در برابر هوای سمی تماشا کنند. اجساد نظافتچی های سابق در چشم انداز فرسوده پراکنده است.

پس از اپیزود دوم، قهرمان واقعی سریال ظاهر می‌شود: ژولیت نیکو،، مک،ک توانا و خشن ربکا فرگوسن، که از یک زندگی پر از کار در سطوح پایین‌تر استخدام می‌شود تا به تیم مجری قانون «بالا» بپیوندد. فرگوسن در اینجا یک چرخش اکشن-ستاره ای، مغناطیسی و سبک می دهد. (تنها شکایت من از اجرای او کار لهجه‌ای است – علی‌رغم گذراندن تمام زندگی‌اش در یکی از شهرهای زیرزمینی آمریکای شمالی، ژولیت گاهی اوقات به نظر عجیب اسکاندیناویایی می‌رسد.)

ژولیت نمی‌خواهد خانه دوده‌ای و ژنراتور مورد علاقه‌اش را ، کند. او ماشین ها را دوست دارد! او یک دوست پیرزن دانا دارد! اما، می بینید – یک راز نیاز به کشف دارد. دوست پسر او، یک نوع کنجکاو، به جستجوی ~ پاسخ ها ~ در مورد ماهیت واقعی سیلو رفت و مرده شد. جولیت به قتل مشکوک است – و نشان کلانتری به این م،ی است که او می تواند تحقیق کند. او به سرعت با رهبران دو مرکز اصلی قدرت دیگر سیلو درگیر می‌شود: سیمزهای با ابهت، از شعبه قضایی (معمول، درخشان) و برنارد، رهبر فناوری خوش‌بین (تیم رابینز، حتی سخت‌تر می‌درخشد). فتنه در می آید.

دوست پسر مرده در کتاب های هاوی نیست. من گمان می کنم که او برای نرم ، لبه های ژولیت ساخته شده است، زیرا او یک قهرمان نسبتاً سرسخت است. او… هر چه باشد. چند تغییر دیگر وجود دارد که مهمترین آنها در ظاهر سیلو است. در رمان‌ها، این مکان یک مکان ک،تروفوبیک، فرسوده و پر از منابع است و همه ،نان لباس‌های فرم متن، با شغل خود می‌پوشند. سیلو نمایش مک، وسیع و غارنشین است و افراد درون آن هر طور که دوست دارند لباس می پوشند. (به نظر می رسد آنها نیز به نوعی در برابر کمبود ویتامین D مصون هستند.) در غیر این صورت، فصل اول اقتباسی نسبتاً وفادار از آغاز داستان هاوی است – چیز خوبی است، زیرا پشم هومدینگ، پیچ در پیچ و هیجان انگیز است.

اگر این نمایش برای فصل‌های آینده انتخاب شود، دیدن اینکه آیا از ساختار هوی پیروی می‌کند، جذاب خواهد بود، زیرا جلد دوم، تغییر مکان، یک پیش درآمد با قطعاتی است که صدها سال در گذشته روایت می شود. این وضعیت جورج آر آر مارتین نیست. آنها برای انطباق با صفحاتشان تمام نمی شوند و مجبورند آن را بال کنند.